سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  صبح و شب در فراگیری دانش بودن، نزد خدا برتر از جهاد در راه خدای است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
نوشته های بی کامنت، کامنتای بی پاسخ پنج شنبه 86 فروردین 9 ساعت 3:53 عصر

                                           بسم الله الرحمن الرحیم
   (لطفا اگه میخواهید ، بعضی از بندهای این نوشته شامل شما نشه تا آخر بخونید.)

معمولا تو مدرسه ، در پایان هر نیمسال ، معاونین با دادن نمره انضباط ، وضعیت هر دانش آموز رو در طول اون نیمسال به اطلاع خانواده میرسونن. البته با ارفاق و محاسبه موارد خوب ، نمره داده میشود وگرنه که اگه بر اساس شیطنت (که حق مسلم بچه ها میباشد) محاسبه گردد ، بچه ها به زور 10 میگیرند.از اونجایی که برا بعضی خانواده ها ،انضباط بسیار مهمه و حتی به 5/19 هم اعتراض میکنند یه طرحی رو اجرا میکنیم که ، در جداول از قبل تهیه شده ، موارد کسر انضباط رو ثبت میکنیم و نمره رو ، اونم با ارفاق به اطلاع خانواده میرسونیم ، تا دیگه جای اعتراض باقی نمونه.البته قابل ذکره که بنده بر این عقیده هستم که ، نباید این نمره زیاد پایین بیاد تا حریم انضباط شکسته نشه و قبحش ریخته نشه که البته دیدگاهها متفاوته و همکار داشتیم که حتی 12 هم داده.

 به فرموده امام صادق (ع) :بر فرمانروا یان فرض است که همواره سه وظیفه را در برابر فرد و جامعه انجام دهند ، یکی آنکه نیکوکاران را با پاداش نیک تشویق کنند . دیگر آنکه پرده ، بد کار را پاره نکنند . سوم آنکه با روشهای منصفانه موجبات همبستگی و الفت جامعه را فراهم سازند.( تحف العقول ، صفحه 319)

 نمیدونم که چقدر این موارد رو ما ، در اندازه های کوچکتر ، که جامعه مدرسه است ،رعایت میکنیم. خدا به داد ما برسد.
خوب اما چی شد که به بحث انضباط رسیدیم. تو این مدت که مینویسم و به وبلاگهای مختلف سر میزنم ، به نظرم اومد که چقدر وبلاگا متفاوتن ، درست به همون فراوونیه آدما. و با یه نگاه به وبلاگای مختلف و وبلاگ خودم ، فکر کردم که اگه قرار باشه به وبلاگ من انضباط بدن ، من چند میگیرم؟ وبلاگای مختلف ، با صاحبانی متفاوت، با دیدگاههایی متفاوت و بعضا به هم نزدیک.ولی تقریبا با یه هدف واحد که اونم ، نگارش برا مخاطب ، میباشه .کسی نمیتونه ادعا کنه مخاطب برام مهم نیست ، که اگه چنین بود ، سیاه کردن دفتر خاطرات بس بود. من به هیچ عنوان به خودم اجازه نمیدم بحث انضباط به وبلاگای مختلف رو مطرح کنم ، چون در این اندازه ها نیستم . ولی من فقط یه دسته بندی از وبلاگای مختلف میارم و شما خودتون ببینید جزء کدوم دسته اید و خودتون به خودتون نمره بدید.و من فقط به خودم این اجازه رو میدم که به خودم نمره بدم و بس......البته شما هم میتونید غیر از خودتون ، به منم نمره بدید.قابل ذکره منظورم از وبلاگ ، اینجا ، نویسندگان وبلاگا میباشه .و باید بگم که به محتوای متنا هم کار ندارم .که دسته بندی اون ، ( سیاسی ، اجتماعی، دینی ، نقد مسائل روز و ....)خودش مقوله ای جدا می طلبه. خوب بسم ا......

 

اینم اینجا بگم که ، نمیخوام از حریم شکنی ، در بعضی از وبلاگا بگم که، شب عیدی بعد از برگشتنه کاروان جنوب ، دلم خیلی سوخت ، دلم سوخت برا ایمانایی که چه راحت بر باد میدیم. چه راحت با آبروی یه عده بازی میکنیم.چه راحت برا جایی که اصلا حضور نداشتیم ، تولید شبهه میکنیم در اذهان ، تا شاید با 4 تای دیگه تصفیه حساب کنیم.چه راحت میگیم و بعد میشینیم به همه میخندیم. ولی اخوی ، اینا یه جایی حساب میشه که وقتی بخوان جوابشو ازت بگیرن ، اونوقت میگی ای کاش کمی سنجیده تر تصفیه حساب میکردم.........       (اعوذ باالله من شر نفسی)

 

1- یه سری از وبلاگا براشون مهمه که: چی مینویسن ، با چه محتوایی و اینا معمولا سه دسته اند:
الف)یه گروه براشون مهمه که مخاطب داشته باشن و برا جلب مخاطب هم زحمت میکشن. حالا یا زحمت محتوایی ، به همراه زحمت صله رحمی (اصطلاح من در آوردی).و به مخاطبین و مهمانهای وبشون احترام میذارن و حضور اونا رو با بازدید پس دادن محترم میشمرند. این گروه معمولا در جلب مخاطب موفق هستن و روز به روز بر مهموناشون افزوده میشه.
ب)گروه بعدی از این دسته، براشون مهم نیست که مخاطب داشته باشن (یعنی ظاهر قضیه اینطور نشون میده).و اهمیتی به حضور مخاطب نمیدن و فقط مینویسن .الحق خوبم مینویسن.ولی کاری ندارن که کی میاد و کی میره.این گروه احتمالا بعد از یه مدت آمار خوانندگان مطالبشون کم میشه.
ج)دسته بعدی از این گروه ، مخاطب براشون مهمه ، ولی زحمت بازدید به خودشون نمیدن و لی انصافا قدم مهمان رو با پاسخ در قسمت ، پاسخ مدیر وبلاگ در بخش کامنتا محترم میشمرند. این گروه تقریبا آمار بازدید کنندگان و به طور متوسط حفظ میکنن. چون مخاطب بالاخره برا پس گرفتن جواب ، باز هم مراجعه میکنه.

2 -گروه دوم کسانی هستند که فقط مینویسن .که اینا هم چند دسته اند:
الف) هر روز مینویسن و خوبم مینویسند.حالا یا در قالب خاطره ، یا مسائل روز و یا مطالب گوناگون . و الحق که این گروه هم مخاطبین خاص خودشونو دائم دارن و با مطالب جدید و به روز ، خوب جلب مخاطب میکنن.
ب) گروه بعدی هر روز مینویسن ولی به محتوا کار ندارن و فقط مینویسن شده در حد ؛ یه جوک ؛ یا چند تا اس ام اس؛ یا حتی یه عکس، بدون توجه به حضور مخاطب و فقط صفحه وبلاگ سیاه میکنن. آمار اینا هم که معلومه، گفتم دیگه ، بدون حضور مخاطب.یا کم مخاطب.
ج)گروه آخر از این دسته ، کسانی هستند که فقط وبلاگ باز میکنن . دو تا و سه تا و ....و هر وبلاگ و با مختصری مطلب حفظ میکنن. و فقط نگه داشتن وبلاگ براشون مهمه و تعداد وبلاگا....

 البته یه تقسیم بندی هم اینجا هست که بر میگرده به کسانی که به وبلاگا سر میزنن. و کامنت میذارن. خوب اونا هم متفاوتن.(گروه کامنت گذاران) ببینید:
1-یه دسته تقریبا تموم مطلب و میخونن و خوبم نظر میدن.(پیش خودمون بمونه،اینا کمن)
2- یه دسته ، مطلب و خلاصه وار نگاه میکنن، واز توش یه قسمت در میارن و در کامنت به اون اشاره میکنن و مینویسن که عالی بود.
3- یه دسته اصلا نمیخونن و فقط مینویسن عالی بود . موافقم. (یاد مرحوم نظری به خیر که چقدر از دست این گروه شاکی بود).
4-یه دسته فقط برا تبلیغ وبلاگ خودشون و تبادل لینک ، کامنت میذارن.
5- بقیشم دیگه بگذریم......

 مطلبی که به ذهنم میاد اینجا بگم ، اینه که : اگه مینویسیم که بخونن ، بخونیم ، اونایی رو که نوشتن تا بخونیم. البته در حد بضاعت وقتی.

خوب خودم که خسته شدم . وای به حال شما. فکر کنم خیلی دعوام کنین با این نوشته.

 حالا خودتون به خودتون نمره بدید البته تو دلتون. هرچی فکر کردم به خودم حداقل 12 و حداکثر 16 دادم. خوب اینم خوبه دیگه.

                                                                                         یا رب نظر تو بر نگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
یادمون باشه.... چهارشنبه 86 فروردین 1 ساعت 12:22 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب القلوب

 

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه....

هنگام تحویل سال ، یادمون باشه......

 یادمون باشه ، آقامون و چشمای نمناکش ، و عهد کنیم که ، امسال دیگه چشماشو گریون نکنیم...

یادمون باشه ، برا رهبر سفر کردمون دعا کنیم و بگیم که راهش ادامه داره....

یادمون باشه ،برا سلامتی این یکی آقامون دعا کنیم و عهد ببندیم که هیچ وقت اهل کوفه نشیم...

یادمون باشه ، و عهد ببندیم که شهدا رو هرگز فراموش نکنیم و همیشه خودمونو مدیونشون بدونیم.....

یادمون باشه ، شهدای زنده رو فراموش نکنیم و همیشه شاکرشون باشیم.....

یادمون باشه ، اونایی رو که در این شب ، شرمنده خانوادشونن ، فراموش نکنیم....

یادمون باشه ، اونایی رو که گوشه آسایشگاهها غریبن و تنها ، از یاد نبریم......

یادمون باشه ؛ سفر رفتگان رو ، که بودن و دیگه نیستن......

یادمون باشه..............................................................

خوب یادم نره عید و سال نو رو تبریک بگم. سال نو ، بر همگی شما ، اعم از پارسی بلاگی و غیر پارسی بلاگی تبریک.

انشاءالله که همگی سال خوبی داشته باشید، و اگه تو این مدت کوتاه ، که در خدمتتون بودم ، قصوری سر زده حلال کنید . اگه اومدید و یادم رفت بیام ، ببخشید . اگه نقدمون کردید و نقدتون کردیم و دلخور شدید ، ببخشید. اگه اومدید و نبودیم ، اومدیم و نبودید ، ببخشید.اگه....... نمیدونم در هر حال ببخشید.

منم یادم باشه که در این سال ، خانم ناظم خوبی باشم و کمتر به بچه های مردم گیر بدم. (نه این یکی و دیگه نمیتونم قول بدم ) . خوب سعی میکنم.

راستی قالبم هم مبارک . یادتون نره تبریک بگید.

انشاءالله که سال جدید بر همگان مبارک باشه و انشاءالله که در این سال بالاخره چشممون به جمال آقامون روشن بشه و وقتی روشن شد ، شرمنده روشون نباشیم.

شاید این جمعه بیاید ، شاید.....

 

در حواشی عید دیدنیها:

1-جاتون خالی ، جمعه 3/1/86 صبح به بهشت زهرا رفتیم. بعد از زیارت اهل قبور، برای دیدن عزیزی به قطعه شهدا رفتیم.بازم جاتون خالی ، بعد از زیارت شهدای هفتم تیر و شهید آوینی و بقیه به سمت همون عزیزی که گفتم ، میرفتیم که محض ریا ، خیلی جوگیر شده و رفتم تو یه فکرایی که: خوب برا آقا که دعا کردم ، زیارت اهل قبور هم که اومدم ، شهدا رو هم که داریم سر میزنیم ، فقط میمونه مواظب باشم ، چشای آقامونو گریون نکنم که ایشالا نمیکنم و خانم ناظم خوبی باشم که هستم . صدای مداحی ، مداح جنجالی هم میومد آقام آقام آقام آقام حسین ....و منم تو همین خلسه ها بودم که یهو....ترق.....آآآآآآآآآآآآآخ .....و یه پیشونیه داغون.خلاصه جاتون...نه نه خالی نه...، همچین شهدا حالمو کردن تو قوطی که ، یادم باشه : اولا شعار ندم و بدونم از حرف تا عمل خالص، خیلی راهه. دوما بدونم که ، یاد آوری شهدا ، فقط سرزدن به اونا نیست.هرچی که ، دمشون گرم و دستشونم درد نکنه.فکر کنم ، اقلا تا یه چند روزی که جاش هست ، یادم بمونه.

2- کنار مزار شهید پلارک ، که نزدیک به اونجایی بود که ما میخواستیم بریم، حرکاتی از برخی هموطنان مخلص دیدم که زیاد نپسندیدم ، حالا بماند تا بعد انشاءالله.

3- هشتم ربیع الاول ، شهادت امام حسن عسکری (ع) رو خدمت آقا امام زمان (عج) و تمامی شیعیان آن حضرت تسلیت عرض میکنم.

(التماس دعا)

آغاز امامت مولا و مقتدامون مبارک

یا رب نظر تو بر نگردد

 


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
آقا رخصت دیدار... پنج شنبه 85 اسفند 24 ساعت 11:11 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خاتَِمَ النَّبِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُرْسَلینَ
سلام بر تو اى خاتم پیمبران سلام بر تو اى آقاى رسولان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قآئِما بِالْقِسْطِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فاتِحَ الْخَیْرِ
سلام بر تو اى که پایدارى به عدالت سلام بر تو اى خیرگشا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْوَحْىِ وَالتَّنْزیلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُبَلِّغا عَنِ اللّهِ
سلام بر تو اى مرکز وحى و تنزیل سلام بر تو اى رساننده از خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُبَشِّرُ
سلام بر تو اى چراغ تابناک سلام بر تو اى مژده ده
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَذیرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُنْذِرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ الَّذى یُسْتَضآءُ بِهِ
سلام بر تو اى بیم ده سلام بر تو اى ترساننده سلام بر تو اى نور خدا که بدان روشنى جویند
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْهادینَ الْمَهْدِیّینَ
سلام بر تو و بر خاندان پاک و پاکیزه و راهنماى راه یافته ات
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى جَدِّکَ عَبْدِ المُطَّلِبِ وَعَلى اَبیکَ عِبْدِ اللّهِ
سلام بر تو و بر جدت عبدالمطلب و بر پدرت عبداللّه

(آقا ، دیداری تازه..)

 

السلام علیک یا امام المظلوم

امام حسن (ع) بزرگترین تجسم خواستن و نتوانستن بود.

سر بازی که در جنگها ، یکه تازیش حیرتها می آفرید، رسالت را در میدان امامت تنها در صلح ممکن دید.

چه بزرگوارانه و پر شکیب آنرا پذیرفت ، که تحمل کرد.این زیبایی روش حسن بود.که سکوت و صلح او را بر لبه شمشیرش نشاند. او با زبان برنده و خطبه های کوبنده و کلام توفنده اش ، سکوت شمشیر را به کمال جبران کرد و مستعد ترین زمینه ها را برای قیام خونین برادر فراهم ساختند ،  تا بدانجا که معاویه از سخن گفتنش می هراسید.

(مولا بطلب...)

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

نقل شده است : حضرت آیت الله حائری در آخرین سفرشان به مشهد ، حضرت رضا (ع) را در خواب دیده که به ایشان فرموده بودند : تو دیگر نیا اکنون نوبت آمدن من نزد تو است . از همین موضوع دریافته بود که عمرش به پایان رسیده است.

حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: شب اول قبر ایشان نماز لیله الدفن خواندم و بعد از چند روز به خوابم آمد.پرسیدم: اوضاع چطور است؟گفت بعد از دفن در حالت بهت و حیرت بودم که ناگهان با نزدیک شدن دونفر که همه وجودشان از آتش بود ، در حالت بی کسی و غربت به خدا توجه کردم .دیدم نوری از بالای سر به طرف من می آید .هرچه نور نزدیک میشد آن دو دورتر میشدند .ناگهان بالای سرم آقایی نورانی را دیدم که تبسمی بر لب داشت ، گفتم : شما چه کسی هستید؟ آقا فرمودند : من علی ابن موسی الرضاهستم ، آقای حائری شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید ، 38 مرتبه به بازدیدت می آیم .این اولینش است 37 مرتبه دیگر نیز می آیم.(سفر عشق ، ص 82)

(آقا رخصت دیدار...) 

 

اینم بخونید:

1- چشم ....به تمام دوستانی که قول داده بودم بعد از اربعین ، قالب رو عوض میکنم ، قول میدم بعد از 29 صفر ، لباس سیاه اینجا رو عوض کنم.

2- کمی بی انصافی بود.از اول محرم قالب سیاه گذاشته بودم و دلم نیومد که قبل از ایام شهادت این سه بزرگوار قالب رو عوض کنم . مخصوصا برا مظلومی امام حسن(ع).

3- یادمه ....که، عزاداری به سیاه و سفیدی رنگ قالب وبلاگ نیست. برا دلم این کار رو میکنم.

4- راستش جور بدی به این قالب سیاه عادت کردم.ولی چشم حتما عوض میکنم.

التماس دعا.

یا رب نظر تو بر نگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
غم یار دوشنبه 85 اسفند 21 ساعت 4:54 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه جان......

چه زود وچه دیر گذشت......

امروز برادرت اومد مدرسه و اون کارتهای شوم و آورد ، چقدر تکیده شده بود.....

گفت سعی کنید حتما بیایید چون فاطمه خوشحال میشه........

یک سال گذشت. یادم نرفته روز آخر پدرت اومد ، اجازه تو رو برا سه روز گرفت . سه روز زودتر از تعطیلیهای آخر سال.معاون پایه تون اجازه داد و تو از کلاس اومدی. چقدر خوشحال بودی.

راه نمی رفتی ، می پریدی ، سر به سرت گذاشتم ، گفتم تنبل خانوم سه روز نیومدن انقدر شادی داره؟ خندیدی گفتی : نه آخه یه هفته هست که مامان و ندیدم و میخوام با بابا برم اصغهان  ، مامان و بیاریم .دیدن مامان ، شادی داره.

فاطمه جان .......

یادش به خیر ، وقتی حرف احقاق حق بچه ها بود چقدر داغ می کردی. یادته اون روز که اردو کنسل شد؟؟؟؟؟؟؟؟

یادته وقتی در جلسات شورای دانش آموزی شرکت میکردی ، با چه جدیتی ، پیگیری مسائل بچه ها رو می کردی؟ باهات شوخی میکردیم و میگفتیم انشاءالله در آینده مدیر بشی. کاش............

من معاون پایه شما نبودم ، ولی انقدر خوب بودی که همه ما میشناختیمت.

اون صبح شوم آخرین روز مدرسه قبل از عید ، ساعت یه ربع به هفت که اومدم مدرسه ....

چه روز شوم و سیاهی بود اون روز. عقلم کار نمیکرد که چی شده. یعنی نمیخواستم باور کنم. تو رفتی  مامان و بیاری ، پس چرا خودت رفتی؟ نمیدونم تونستی مامان و سیر ببینی یا نه؟

فاطمه جان ، گل قشنگم.....

تو رفتی و شدی عروس مدرسه .هیچکس نمیخواست باور کنه. آسمون خون میبارید. چه روزی .بیچاره پدر و مادرت .....

یادته روز آخر از در که رفتی بیرون ، صدات زدم ، گفتم بی معرفت ، تبریک عیدی ، بوسی ، چیزی ، خندیدی از دور بوس فرستادی و گفتی ، تقسیمش کنید وقت ندارم. چه شتابی برا رفتن داشتی.

فاطمه ، عروسکم ، دخترم ، گلم ، شاید خیلیا ایراد بگیرن و بگن ، شب عیدی چرا این چیزارو نوشتی؟ ولی مگه میشد .سالگرد کوچ تو برسه و ...بی انصافی بود اگه یادت نمیکردم.

عزیزم فکر کنم مراسم سالت رو هم نرم .مثل سوم و هفتمت که نتونستم ، یعنی دلم نیومد که برم .آخه اگه میرفتم میدیدم اون چه رو که نمیخواستم بپذیرم .باید باور می کردم که دیگه نیستی ... و من دوست داشتم که همیشه همون تصویر آخر رو که بوس فرستادی تو خاطر داشته باشم و نمیخواستم عکست رو که با روبان سیاه تزئین شده ببینم.

گلم ، قشنگم ، نازنینم ، سالگردت و گرامی میدارم و یادت و همیشه در دل زنده نگه میدارم.

سه غم آمد به جانم هرسه یک دم

غریبی و اسیری و غم یار

غریبی و اسیری چاره داره

غم یار و غم یار و غم یار

یا رب نظر تو برنگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
به کجا چنین شتابان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اخوی جمعه 85 اسفند 18 ساعت 3:13 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه ، یکی از مسائل مهم اسلامی است. اسلام مخصوصا تاکید کرده است که ، زن هر اندازه متین تر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد مگذارد ، بر احترامش افزوده می شود.

آنچه مد نظر می باشد ، فلسفه حجاب و ایراداتی که به اصل حجاب وارد کرده اند نمی باشد .بلکه می خواهیم حدود پوششی که در اسلام بر زن واجب شده است را ، بررسی کنیم.

در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است ، از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد .این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است.آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است.

آیه پوشش که همان آیه 31 سوره نور است پوشانیدن وجه و کفین را لازم نشمرده است.شکی نیست که واجب نبودن پوشش وجه و کفین از این جهت نیست که ملاک و فلسفه اصلی پوشش در آن وجود ندارد بلکه پوشش وجه و کفین اگر به طور وجوب پیشنهاد شود ، موجب حرج و فلج و سلب امکان فعالیت عادی از زن میگردد.

در اینکه پوشیدن وجه و کفین لازم نیست ظاهرا در میان تمام علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی اختلافی نیست .فقط یک نفر از علمای اهل تسنن به نام ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام نظر مخالف دارد.آنهم معلوم نیست که نظرش در مورد نماز است یا در مورد نامحرم.

در میان مسائل فقهی شاید کمتر مسئله ای اینچنین پیدا شود که اینگونه مورد اتفاق نظر میان علمای اسلام اعم از شیعه و سنی بوده باشد.

                                                                    ( برگرفته از کتاب فلسفه حجاب)

خوب مروری و گذری داشتیم بر حجاب و حدود آن ، از نظر اسلام و فقهای شیعه و سنی.حالا با وضعیت فعلی کشور که بدون تعارف ، به قول عزیزی میگفت که این خانمها که این روسریهای نصفه و نیمه را هم ، که سر می کنند ، لطف می کنند و اگر از سر بردارند کسی چیزی به آنها نمی گوید ، و در شرایطی که ما داریم در میان نسل جوان میبینیم که اصل قضیه زیر سئواله ، حالا بیاییم یک باره که اصل جا نیافتاده ، سخن از   پوشیه بگوییم .نمیدونم عزیزی که این مطلب رو نوشته ، از مریخ ارسال مطلب نمودند یا نه با چشم بسته این کاررو کردند.

یک ساله که یه ساختمون مشرف به حیاط مدرسه ما توسط مخابرات داره ساخته میشه.

و دقیقا این باعث شده که نیروی مفید این کارگرهای بیچاره در ساعت مفید کاری که صبح تا ظهر میباشد به خاطر وجود نازنین شاگردان ما به هدر برود.یک ساله که به بچه ها تذکر میدیم که داخل حیاط مقنعه ها رو از سر بر ندارند ، حتی چند دفعه به شوخی به بچه ها گفتم ، اگه این بیچاره ها بیفتند ، خونشان گردن شما. ولی این وروجکها از هر فرصتی استفاده کرده و مقنعه ها رو داخل حیاط در می آوردند ، تا بالاخره افتاد آن اتفاقی که نباید بیغتد و حدود دو ماه قبل یکی از این کارگرها ، به واسطه چشم چرانی سقوط آزاد نمود و از خوش شانسی برروی تل خاک پایین ساختمان افتاد.

حالا اخوی گرامی : انقدر داره صحبت و تبلیغ ، در باب حجاب میشه و هنوز اصل قضیه زیر سئواله ، اونوقت شما صحبت از پوشیه میفرمائید؟اگر هم منظور شما برا قشر چادری بود ، باز نمیتوان در جامعه خط کشی نموده و تعدادی را با این کار از جامعه و بقیه جدا کرد.

نمیدونم بحث از سلیقه شخصیه یا فقه و فتوا ، هرچی که خیلی سرعت داره و ممکنه به خاطر این سرعت ؛ باز عقب بمونیم.

 

حاشیه التحلیل

بدنبال افاضات اخوی (00) در باب حجاب ، که بسیار سلیقه به خرج داده و در سالگرد روز جهانی زن ، خانمها را ذوق زده نموده و در وبلاگ خویش یک پست را به این عزیزان اختصاص داده و بسیار بانوان گرانقدر را سورپریز کرده و در باب پوشیه  نمودن بانوان محجبه ایراد فضل نموده اند و از آنجایی که تا این ساعت هیچکدام از خبرگزاریها ، خبری دال بر ثبت این مطلب به نام این اخوی ، نرسیده و بیم دزدیده شدن این نوشته از سوی اجانب و انعکاس جهانی آن به نام خودشان میرود ، خواستار تشکیل کمیته پیگیری و ثبت این کشف در کتاب اختراعات میباشیم.

 

افاضاه التحلیل

قراین و شواهد دال بر گوناگونی نظرات برخی آقایون پیرامون نوشته اینجانب داره . گروهی اصلا به روی مبارک نیاورده و اصلا نه خانی آمده و نه خانی رفته.

و تعدادی نیز ورود خانمها را به این وبلاگ تحریم مینمایند.

 تعدادقلیلی برا خالی نبودن عریضه ، یک احسنت نثار نموده و ختم کلام . 

 برخی یک (همین) در کامنتدونی از خود بر جا گذاشته و شما رو به خیرو....

و احتمالا اگر گذر مدیر اینطرفها بیفتد که تا حالا کم سعادتی من بوده و امیدوارم در این یک مورد نیز باز کم سعادت باشم . وگرنه 12 شب به بعد بر روی کلیک نام این وبلاگ می آید که : ( وبلاگ مورد نظر بی صاحب بوده و آماده واگذاری میباشد.)

 

اضافاه افاضاه التحلیل

http://eshghi006.parsiblog.com/ (اینم بنا به خواست این اخوی گرامی اضافه میگردد).

ختم کلام.

یا رب نظر تو برنگردد


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
مشترک مورد نظر تو مدرسه است دوشنبه 85 اسفند 14 ساعت 1:57 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

امیر مومنان حضرت علی (ع) فرمود: هنگامی که آیه( بسم الله الرحمن الرحیم )نازل شد ؛ کوهها ی عالم آواز بر آوردند (وخدای سبحان را تسبیح گفتند) آن چنان که ما صدای آنها را میشنیدیم و کافران نیز شنیدند و گفتند :محمد(ص) کوهها را جادو کرده است.

 

پرده اول

بعد از مراسم صبحگاه ؛ بچه ها و دبیرا تازه به کلاس رفته بودند ؛ که دیدم خانم دبیر ریاضی که در متانت رفتار زبانزد تموم بچه های مدرسه است ؛عصبانی از کلاس بیرون اومد و گفت من دیگه تو این کلاس نمیرم از ساعتی که درس و شروع کردم تا حالا وسط کلاس صدای اس ام اس میاد . خواستار تفتیش ردیف وسط کلاس شد. از اونجایی که میانه خوبی با تفتیش ندارم ؛ رفتم تو کلاس و بچه ها رو با زبون قانع کردم و دانش آموز خاطی رو که بار چندم بود موبایل میاورد شناسایی و موبایل رو گرفتم . تا بعد اولیاش بیان   تحویل بگیرند. تا نوبتی بعد و روز از نو و روزی از نو.

پرده دوم

زنگ تفریح اول تموم شد که دیدم؛ یکی از بچه های سال دومی گریون ؛ اینطرف و اون طرف میره و دو سه تا دوستاشم به دنبالش میرند. از اونجایی که این بچه رو از نزدیک میشناختم و مشکلات و مسائلش رو میدونستم ؛ پرس و جو کردم و متوجه شدم که موبایلش و که صبح پنهونی آورده مدرسه ازش زدن ؛ و از اون بدتر اینکه سیم کارت تالیا رو تو یه گوشی 300000 تومانی گذاشته بوده . بدون اینکه صداشو در بیارم با کمک دوستاش من از دفتر شماره میگرفتم و دوستاش اینطرف و اونطرف میرفتند تا شاید صداشو بشنوند ؛ ولی افسوس فایده نداشت.

پرده سوم

زنگ تفریح دوم بود ؛ بالا ی پله های حیاط ؛ بچه هارو نیگاه میکردم که یه دفعه یکی از بچه های بی انضباط رو دیدم که همینطور که ساندویچش و گاز میزد ؛ از پله ها میومد بالا

؛ تا منو دید ؛ عقب گرد کرد و نزدیک بود ساندویچ بپره گلوش. فهمیدم خبریه ؛صداش کردم و گفتم خودت بگو چیه؟ بی حرف دست کرد کیفش و یه موبایل در آورد و داد به من و گفت ( خانم این از دیروز تو کیفم مونده بوده ) از اونجایی که سابقه داشت ؛ بهش گفتم که این موبایل تا اخر سال مهمون منه.با ناراحتی رفت و بعد از یه ساعت دوستش اومد و گفت : خانم تو رو خدا بدید این مال دوست ......... و خیلی بد میشه. قرار شد مادرش بیاد وصحبت کنیم.

پرده چهارم

از طبقه سوم جهت شرکت در جلسه اتاق مدیریت ؛ پایین میومدم که در سکوت راهروها که فقط از بعضی از کلاسها ؛ که درشون باز بود صدای درس دادن خانمای دبیر میومد ؛ ناگهان صدای آهنگ موبایل بلند شد ؛ هاج و واج نگاه میکردم که ببینم صدا از کجاست که دیدم ؛ خانم دبیری از کلاس بیرون اومد و در راهرو به موبایل خود جواب داد. با دیدن خانم معلم از تعجب فقط نگاه کردم.

پرده پنجم

 ار صبح سوگل گریه میکرد و هر دفعه سئوال کردم چی شده ؟ میگفت خانم آبروم رفته و جواب درستی نمیداد. من که میدونستم دیروز تولد سوگل بوده و نباید اینهمه نگران بشم ولی تا ظهر هزار فکر و خیال کردم و آخر تو ساعت نماز؛ قانع شد بهم بگه :چی شده. و وقتی شروع کرد ؛ من از تعجب فقط ساکت شده بودم.گویا سوگل از هفته قبل که بچه ها رو دعوت کرده ؛ به همه گفته که قراره از پدرش کادوی تولد ؛ موبایل بگیره ؛ و روز تولدش ؛ پدرش چیز دیگری به او کادو داده بود و او این را ؛ گناه نا بخشودنیی میدانست.

 

چی بگم ؟ باز هم از این روزهای موبایلی بگم؟ نه از بدی موبایل میگم؟ نه از بدی تکنولوژی و صنعت میگم؟ نه اصلا از بی ملاحظگی مسئولین مدرسه میگم؟ نه نه اصلا از دوست ...... بی ملاحظه ای میگم که ؛ وقتی موبایلشونو میدن دست دوست دختراشون ؛ چرا اصول ایمنی یادشون نمیدن؟ نه بابا اصلا از بابا و مامانایی بگم که قبل از دادن موبایل یا هر امکانات رفاهی دیگه ؛ به دست بچه هاشون ؛ از فرهنگ استفاده از اون وسیله ؛ یادشون میره چیزی بگن؟ اصلا از خانوم معلمی میگم که ساعت اول موبایلو از دست بچه میگیره ؛ ولی یادش میره ؛با وجود تذکرات فراوون ؛موقع ورود به کلاس ؛ گوشی خودشو خاموش کنه؟

نمیدونم باید از چی و از کجا بگم؟ از مخابرات؟ از ماماو باباها؟ از ما مسئولین مدرسه؟ از دوست پسرا؟ از ......ببخشید گوشیم داره زنگ میزنه و وقت ندارم وگرنه میگفتم که:

 ای کاش قبل از در اختیار گذاشتن هر وسیله رفاهی برای بچه ها و حتی بزرگترا ؛ اول فرهنگ استفاده از اونو در جامعه جا مینداختیم.

یا رب نظر تو برنگردد


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
زیر 18 سال نخونه.... جمعه 85 اسفند 11 ساعت 1:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روز پیش ؛ تو مدرسه ؛ اتفاق جالبی افتاد (البته هر دفعه که گفتم جالب نزدیک بود از دست مدیر کتک بخورم)که باعث شد به فکر نوشتن این مطلب بیفتم (خوب بگم که اصلا فعلا قصد ندارم اون اتفاق و تعریف کنم  تا خدا نکرده بد آموزی نداشته باشه)؛ سر یه فرصت دیگه حتما اون جریان رو براتون مینویسم . ولی شاهکار اون آتیش پاره ها باعث شد که من به فکر این بندگان خدا و تحقیق راجع به اونا بیفتم ؛ ولی هر جارو گشتم و هر وبلاگی سر زدم ؛ خبری نبود که نبود .و دیدم که انگار همه ؛ از بردن اسم این بندگان خدا هم ؛  واهمه دارند.خوب خودم دست به کار شدم و نوشتم ؛ ولی توجه شما رو به توصیه های ایمنی قبل از خوندن این نوشته دعوت میکنم. 

1- مطالعه این مطلب رو به افراد زیر 18 سال توصیه نمیکنم.

2-این نوشته رو  بین ساعات 8 صبح الی 5 بعد از ظهر مطالعه نمائید.

3- اگر حتی هوا روشنه و شما این مطالب  رو میخونید ؛توصیه میشود که :حتما تمام چراغهای منزل رو روشن کنید.

4- حتی المقدور این مطلب رو دو نفری بخونید.

5- به کسانی که ناراحتی قلبی دارند مطالعه این نوشته رو سفارش نمیکنم.

6- به هیچ عنوان عواقب مطالعه این مطلب ؛  توسط ترسوها را نمیپذیرم.

7- راستی بسم ا.... یادتون نره.

 و اما مطلب ما..............................

جن چیست؟

1- جن جانوریست دارای شعور؛  و فیزیکی غیر ارگانیک ؛ که از لحاظ شان وجودی ؛ از دید ادیان پایینتر از انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد .در فرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتین demon یاjinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که؛ پوشیده شده ؛و منظور پوشیده ماندن او از حواس ماست.

2- خصوصیات فیزیکی جن از دید انسان؛ اعجاب آور است. عنصر اصلی وجودی جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک ؛در وجودش مانند بارباپاپا ؛می تواند به هر شکل و اندازه ای تبدیل شود. و بسیاری از چیزها را در یک آن ؛جا به جا کند .همچنین سرعت نقل مکان بسیار بالایی دارد. می تواند مثلا ظرف 5 دقیقه فاصله بین لاهور و تهران را طی کرده و برگردد.

3- جن ابزار ساز نیست ؛ وبه علت خصوصیات فیزیکی منحصر بفرد ؛قادر است در هر مکان و شرایطی زندگی کند ؛وبرای همین به خانه و مسکن نیازی ندارد. زیرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نیست .جن به وسایل حمل و نقل بی نیاز است ؛ و از اینجا می توان فهمید که جن ها دارای صنعت و تکنولوژی نیستند ؛  و شهر و کاشانه ای ندارند مکان معمول زندگی آنها کوه وجنگل و دشت است.

4- جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کند . اما به مقداری بسیار کمتر از انسان.
5-جن ها مثل انسان جنسیت ونر یا ماده دارند . تولید مثل می کنند و تشکیل خانواده می دهند ؛ و به صورت جماعت زندگی می کنند و جامعه ندارند.

6- جن نسبت به انسان زیاد عمر می کند .  حدود 1000 سال به بالا .جن هایی که در سوره ی جن از آنها نام برده شده ؛ که وقتی اولین بار آیات قرآن را شنیدند ؛  از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب می شدند ؛ احتمالا هنوز زنده اند . جن ها مانند انسان داناونادان ؛ .فرمانده و فرمانبردار ؛ ارباب و بنده ؛ کافر و متدین ؛  شفیق و شرور دارند.وقتی که مردند از بین میروند و نیازی به قبر و گورستان ندارند.

7- جن دارای عقل است . اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنای قوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش ؛  و قوه تشخیص است ؛ به اضافه هوشی سرشار ؛ اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده.

8- جن ها مانند انسان نامگذاری می شوند ؛  و دارای اسم و رسم و شهرت هستند دارای زبان خاص ؛ و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدمیان.
 
9- معروف ترین جن ؛  ابلیس ؛  یا همان شیطان نام دارد ؛ که وصف حال او را شنیده اید ؛ که چون بسیار در قرب به حق کوشید به جایگاه فرشته های مقرب رسید ؛ اما چون حاضر به سجده بر انسان ؛ یعنی شریک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد.


10- جن در شرایطی قادر به تسخیر انسان ؛ و انسان در شرایطی ؛ قادر به تسخیر جن است .  انسان مسخر شده را مجنون؛ یا دیوانه ؛یا دیو زده ؛ و جن تسخیر شده را ؛موکل می نامند. گویند خود جنیان بر سه قسمند: دیو.؛جن وپری ؛که از لحاظ مکانی ؛ مادون فرشته هستند.

11- جن می تواند در مواردی تربیت شده ؛ به انسان خدمت کند. چنین سنتی در میان جنگیران ایران و پاکستان وهند وجود دارد . اما به طور کل ؛  نه بودا ؛ نه دالای لاما ؛ نه اولیا الله ؛ و نه عرفا و نه پیامبران هیچکدام ؛به مدد خواستن از موجوداتی که مثل انسان ؛خطا و اشتباه و گناه می کنند ؛توصیه نکرده اند اما همگی؛  وجود آنها را تایید کرده اند .

12- جنیان مانند امواج رادیویی و ماهواره ای ؛با ما هستند ظاهر نمی شوند ؛اما حاضرمی شوند و بعضی از انها ؛درخانه ها و بدن شخصیت های ضعیف ؛رفت و آمد می کنند. یکی از راه های دور کردن جنهای مزاحم ؛خواندن و آویختن 4 آیه از قران است ؛ که با قل شروع می شوند . و بسیاری ادعیه ؛که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچیست!؟

13- جن ها ؛ بعضی از ما را؛ به شکل همزاد و غیر همزاد دوست دارند؛ کمکمان می کنند ؛همینطور جواهرات و اشیای قیمتی ما ؛ازجمله انگشترهایی با نگین سنگ (مخصوصا عقیق)را بسیار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آیات و اوراد حک شده باشند) .اگر دوستمان داشته باشندو سخنی باماداشته باشند ؛بیشتربه خوابمان می ایند و دلسوزی خود را اعلام می کنند .خیلی ازآنها خدمتگذار ارواح اولیا هستند و دست ماراگرفته اندو خیلی ها هم به کرداراکثرآدمیان اهل شیطنت.بیشتر آنها بی ضررند و مثل ما گرفتار این دنیا و درگیر و دار تقدیر خویشند.

14- اما آنان که ماورای طبیعت ؛ و موجوداتش را باور ندارند؛ چند دسته اند :کسانی که انچه که نمی بینند را باور ندارند . اینها معمولا فقط آنتی تزقصه های جن وپری مادربزرگ ها هستند؛ که حتی زحمت دانستن کوچک ترین اطلاعاتی جز نقد داستان گرمابه های تاریک وکوتوله های پاسمی و عروسی جن ها رابه خودشان نداده اند. این تیپ آدمها از 7 سالگی که مادر بزرگه داستان های جن وپری را برای ترساندن و خواب کردنشان تعریف می کرده ؛هنوز زیر لحاف هستند.و یا اینکه هارد دیسک کوچکشان از مسئله پر شده و دیگر تاب و یارای درک و پذیرش راز را ندارند.مثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا دیده اند.و گروهی که پوچ یا ابسورد هستند: کسانی که خویش را منکرند چه رسد به ماورای خویش . و گروه آخر کسانی که جنها ؛ دستشان می اندازند و در مجالس احضار ارواح ؛در نقش یک روح برایشان شیرین کاری می کنند ؛تا فردا در مدح روح ؛کتاب چاپ کنند و جایزه بگیرند.

جن برای انسان ؛ از انسان خطرناک تر نیست . همانطور که انسان برای کوسه ؛ از کوسه خطرناک تر است!(در تاریخ بشر حتی یک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالی که فقط در دوره حکومت استالین 35 میلیون روس به قتل رسیدند آمار کشتار جنگ های مذهبی صلیبی و جنگ های جهانی و قومی و قبیله ای پیش کش) در حقیقت هیچ چیز ؛ هراس ناک تر و هوس ناک تر از  انسان نیست ؛ که به قول توماس هابز :انسان گرگ انسان است.

15- در کل؛ و بدون در نظر گرفتن موارد خاص ؛ آنها به ما کاری ندارند .ماهم به آنها کاری نداریم . ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و ...... فراریند .مثل ما کار و مکافات دارند. و دست آخر اینکه ؛به عقیده من: با تمام این اوصاف ؛تفاوت اساسی با ما ندارند زیرا که : آنها هم رنج می کشند.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---------
 خوب ؛ اینم یه جورشه دیگه ؛ حتما که نباید پستهای عادی نوشت ؛ یه کم هم غیر عادی بخونید.

یا رب نظر تو بر نگردد 


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
دل شکستن و عذر خواهی سه شنبه 85 اسفند 1 ساعت 12:51 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روز پیش ؛ تو ساعت کلاس ؛ دیدم دوتا دانش آموز به جای رفتن به کلاس ؛ دارند تو حیاط حرف میزنند آوردمشون دفتر تا علت این کاررو بپرسم که دیدم یکی از اونا گریه میکنه و اون یکی هم تند تند میگفت ؛ خوب من که گفتم ببخشید .

مشکل و علت ناراحتی رو پرسیدم و دیدم که یکی از اونا جمله ای به اون یکی گفته که اونو ناراحت کرده و حالا هرچی هم عذر خواهی میکنه اون از دلش در نمیاد .

اول خندم گرفت و گفتم چه لوس که یکهو یاد موضوعی افتادم. یادم افتاد که چند روز قبل کسی که اصلا ازش انتظار نداشتم ؛ در شرایطی که حق نبود چیزی به من گفت که خیلی دلم شکست ؛ شاید اون بنده خدا هیچ وقت نفهمید و نفهمه که باعث دل شکستنم شده ولی من خیلی دلم ازش گرفت. و تمام این چند روزو فکر میکردم که علت برخورد اون فرد با من چه بود ؟تازه اون موقع شرایط اون دانش آموز رو فهمیدم و درک کردم و متوجه شدم که چرا نمیتونه دوستشو ببخشه.

اون هم مثل من توسط کسی مورد هجمه واقع شده که انتظارشو نداشته ؛ و بعد هم جایی برای برخورد وجود نداشته . این دو عامل باعث دل شکستن او هم شده بود. و دوستش هم بنده خدا فکر میکرد با یه عذر خواهی همه چیز تموم میشه ولی غافل از دل شکسته رفیقش بود. انقدر در افکار خودم غرق شدم که نفهمیدم اون دو تا بالاخره چطوری آشتی کردند و رفتند کلاس . و نمیدونم اون بچه تونست دوستشو ببخشه یا نه ؟

یادم بمونه که مواظب باشم دل کسی و نشکنم مخصوصا کسانی و که از من متوقع هستند ؛ که دل شکستن هنر نمی باشد.

یا رب نظر تو بر نگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
انقلاب اسلامی و بیداری نسلها شنبه 85 بهمن 28 ساعت 1:12 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

امام هشتم حضرت رضا (ع) فرمودند: (بسم الله الرحمن الرحیم) به اسم اعظم خدای متعال از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است.

 

لازم است برای بیداری نسلهای آینده و جلوگیری از غلط نویسی مغرضان ؛ نویسندگان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند . روشن شدن مبارزات اصیل اسلامی در ایران ؛ از ابتدای انعقاد نطفه اش تا کنون و رویدادهایی که در آینده اتفاق می افتد ؛ از مسائل مهمی است که باید نویسندگان و عالمان متفکر و متعهد بدان بپردازند.درست آنچه امروز برای ما روشن و واضحست برای نسلهای آینده مبهم میباشد و

تاریخ روشنگر نسلهای آینده است.

امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند باید نویسندگان امین این قلمها را بشکنند.

امام خمینی

21 شعبان /1398-5 تیرماه 1357

 

خوب بحمدالله دهه فجر هم که بخوبی و بسلامتی تمام شد و همه به نحو احسن وظایفشان را انجام دادند .ما که تو مدرسه در و دیوارارو که نمیشد به خاطر محرم آذین بست(یکی به نفع ما)یک روز بچه ها رو آوردیم توی حیاط و یک کم مقاله از روزنامه براشون خوندیم و یه خانمی هم یک کم خوند و بچه ها هم یک کم شادی کردند و تازه شیر کاکائو و کیک هم بهشون دادیم و تموم شد. تلویزیون هم خوب دستش درد نکنه دوسه تا فیلم عشقولانه ای چاشنی دهه فجر کرده بود و (فقط نمیدونم چرا این مادر مرده رو آخر فیلمی الکی کشتند) و تازه خدارحم کنه از انقلابیون قدیمی و ساواک زمان شاه کسی این فیلمارو ندیده باشه وگرنه فکر کنم کار صداوسیما به دادگاه بکشه. خلاصه جشنواره فیلم فجر هم که بسلامتی تموم شد و ....خلاصه همه به نحو احسن به وظایفشون عمل کردند . حالا دیگه ملالی نیست جز دهه فجر سال آینده و جشنواره و یه فیلم عشقی دیگه و ......

خوب آیا آنچه امام قبل از پیروزی انقلاب دغدغه آن را داشت همین بود؟؟؟؟؟؟؟

به تاریخ دقیق صحبت امام نگاه کنید : تیر 57 یعنی دقیقا 7 ماه قبل از پیروزی نهائی انقلاب.

(درست آنچه امروز برای ما روشن و واضح است ؛ برای نسلهای آینده مبهم میباشد)

چه قدمی برداشتیم برای رفع این ابهام؟ برداشت جوان امروز از انقلاب و انقلابی چیست؟

البته از حق نباید گذشت : یکی ؛ دو برنامه امسال سیما بد نبود ؛ از آن جمله پخش قسمتهایی از دادگاه گلسرخی و دادگاه شکنجه گر شهید کچوئی ؛ و مصاحبه با بعضی انقلابیون قدیمی مثل حاج آقا شجونی و .... اما آیا کافی بود؟

 آیا اون دغدغه ای که امام داشتند درست نبود ؟ جوان امروز چه تحلیلی از مبارزین زمان شاه داره؟  نسل امروز چه برداشتی از تئوری انقلاب اسلامی و شناخت ماهیت اون داره؟  آیا یک جوان امروزی میتونه تحلیلی جامع پیرامون ریشه های عقیدتی و تاریخی انقلاب اسلامی داشته باشه ؟

یکی از ویژگیهای انکار ناپذیر انقلاب اسلامی که ریشه در مکتب رهائی بخش اسلام دارد ؛ ایثار و شهادت است که همواره انگیزه جهاد بوده است و شهدا با آرمانهای اسلامیشان مشخص کننده راه و خصلت انقلاب و عامل پیروزی آن بوده اند. در بیان تاریخ انقلاب تا چه حد توانستیم این هدف را درست به تصویر بکشیم و اوج ایثار یک شهید رو ترسیم کنیم؟

دست آقای مجیدی درد نکنه که فیلم شهید اندرزگو رو ساخت تا سالی یک بار این فیلم رو نمایش بدهند. ای کاش تسهیلاتی فراهم میکردند تا لااقل از این همه شهید زمان انقلاب و جنگ میتوانستند ؛  سالی یک زندگینامه شهید رو فیلم بسازند . فراموش نکنیم در برابر امام شهیدان و شهیدان باید پاسخگو باشیم که بعد از آنها برای حفظ این نظام چه کردیم ؛ که امام راحلمان فرمودند حفظ نظام از اهم واجبات است.

گرامیداشت این ایام بسیار خوب و در خور توجه میباشد فقط کاش آن را کمی هدفمند نموده تا با اهداف انقلاب جور در بیاید و در شناسائی انقلاب عزیزمان به نسلهای بعدی قدم درست برداشته باشیم نه در حد باز کردن مسئولیت از گردنمان باشد و در پایان کلامی با امام:

اماما تو اینچنین که شایسته مقام عرفانیت بود از میان ما رفتی ؛ ولی شاگردان و فرزندان و همه عاشقان تو نخواهند گذاشت این پرچم از اهتزاز بیفتدو یا در دست نا اهلان قرار گیرد. این رو ما به شما و شهدای عزیزمون و رهبر عزیزمون قول میدیم.

 

یارب نظر تو برنگردد.

 


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
زیارت چهارشنبه 85 بهمن 18 ساعت 5:56 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علیک یا اباالحسن صلی الله علی روحک و بدنک ؛ صبرت و انت الصادق المصدق

قتل الله من قتلک بالایدی والالسن.

خدا رحمت فرستد بر تو ای ابالحسن؛ خدا رحمت فرستد به روح و بدنت ؛ تو شکیبا بودی ؛ و تو راستگوی تصدیق شده ای ؛ خدا بکشد کسی که تو را کشت با دست و زبان.

 

داریم با مدرسه به پابوس آقا میریم ؛ انشاءالله ؛ اگه قابل باشم از طرف همه نایب الزیاره خواهم بود

یا حق حلال کنید.

یارب نظر تو برنگردد

 


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)
<   <<   16   17      >


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ