سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  بسا یک خوردن که مانع شود لذّت از خوردنیها را بردن . [نهج البلاغه]
پدر؟ مادر؟ جامعه؟ ......مقصر کیست؟ سه شنبه 85 دی 26 ساعت 1:35 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: اولین چیزی که قلم به نگارش در آورد  بسم الله الرحمن الرحیم بوده است ؛ پس آنگاه که شما چیزی می نویسید در آغاز آن 

(بسم الله) را بنویسید که (بسم الله) آغاز و کلید هر کتابی است که از آسمان نازل شده است. (جامع الاخبار و الاثار  جلد 2 صفحه 632 )

 

چند روز بود که از جانب دبیران و شاگردان سال سوم خبر میرسید که یکی از بچه ها دائم سر کلاس گریه میکند و چند بار هم خودم اورا در راهرو دیدم که با صورت زخمی در تنهائی در راهرو گریه میکرد و وقتی سئوال کردم که چه شده میگفت هیچی خانم خوردم زمین تا اینکه منکه سابقه او را داشتم ( سه سال بود که شاگرد من بود و بیوگرافی خانواده اش را هم داشتم و در سال دوم میدانستم که با یکی از شرورین خیابان...دوست هست ولی وقتی به مادرش گفتم کم مانده بود که من را بزند و گفت که بیرون از مدرسه به شما ربطی ندارد و وقتی تهدید کردم به پدرش میگویم گفت که وقتی سرش را برید تو مقصری  ) خلاصه او را به اتاقم صدا زدم و به طور جدی پیگیری کردم . بعد از کلی گریه گفت که همان پسر چند روزه که سر راهم میاد و از من توقعات ناجور داره و یک بار هم در خیابان من را کتک زد و میخواست به زور با خود ببرد و الان مهلت داده که یا یک پول زیاد به او بدهم یا با او بروم یا به پدرم میگوید.

با اینکه از دست مادرش ناراحت بودم ولی نمیتوانستم اورا به حال خود بگذارم با هزار ترفند اورا راضی کردم و مادرش را خواستم و در حالیکه سعی میکردم گذشته را به یاد نیاورم مسئله را با مادرش در میان گذاشتم .

بماند که با چه بدبختی و واسطه تراشی موضوع را به پدرش گفتیم و البته سرش را هم نبرید و پدرش را راضی کردیم که از آن جوان به آگاهی شکایت کند.

باز هم بماند که هنوز بعد از گذشت حدود 9 ماه از این جریان هنوز  نتوانسته اند شر اون پسر را کم کنند  (چون او در خانه مجردی زندگی میکند و متواری است) و  کماکان تهدید میکند و آنچه برای این خانواده ماند آوارگی  و تعویض خانه (چون اون پسر تهدید به اسید پاشی کرده بود )و همچنین جاماندن این دختر از امتحانات نهائی بود و هنوز هم آرامش به این خانواده باز نگشته است. (البته جریان بسیار مفصل تر از این حرفها بود که نوشتم )

 همیشه با دیدن این قبیل مسائل آنچه به ذهنم میاد اینه که واقعا در پیش آمدن این چنین موضوعاتی چه کسی مقصر است؟

دختر ؟  پسر ؟  جامعه  ؟  مدرسه ؟   پدر  ؟  مادر؟ ؟؟؟؟؟؟؟

اگر واقعا پدر و مادر به گونه ای صحیح برخورد کنند  کار به اینجا میکشد؟

اگر پدر چنان جوی بوجود نیاورد که مادر از ترس سر بریدن پدر ؛ دو سال سکوت کند ؛ جریان انقدر بغرنج میشود؟

اگر مادر به جای اینکه از ترس پدرسکوت کند و شریک جرم شود ؛ راه درست پیش پای دخترش بگذارد باز هم شاهد پیش آمدن اینگونه مسائل هستیم؟

اگر جوانان ما به جای اینکه از امکاناتی که در دسترسشان هست استفاده سوء بکنند ؛ آن امکانات را در راه درست استفاده کنند باز هم این مسائل پیش می آید؟

اگر مدارس ما ؛ مشاورین مدارس مسئولین مدارس به جای اینکه فقط در حد ورق بازی و پاسخ به بخشنامه ها کار نکنند و کمی بیشتر به بچه ها نزدیک شوند باز هم شاهد این مسائل هستیم؟

اگر مشاورین ما جایگاه مشاوره را بسط داده و به جای اینکه فقط مشاوره تحصیلی انجام دهند کمی به بچه ها نزدیک شوند باز هم اینگونه میشود؟(البته بعضی از مشاورین کارهای مشاوره فردی انجام میدهند که گاهی مورد بی مهری همکاران خود قرار میگیرند.)

اگر جامعه ما ................

فکر کنم حالا معلوم شد مقصر کیست؟

مقصر اون ناظمی که فضولی کرده و خلاف بیرون مدرسه را به مدرسه کشانده و همه را به دردسر انداخته.

یا رب نظر تو بر نگردد


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ